شعر

ساخت وبلاگ

در خیالات خودم,
در زیر بارانی که نیست…
می رسم با تو به خانه،
از خیابانی که نیست…

می نشینی روبرویم،
خستگی در میکنی…
چای می ریزم برایت،
توی فنجانی که نیست…

باز ميخندی و ميپرسي:
كه حالت بهتر است؟!
باز میخندم ، که خیلی،
گرچه ، میدانی که نیست…

شعر می خوانم برایت،
واژه ها گل می کنند!!!
یاس و مریم میگذارم،
توی گلدانی که نیست…

چشم میدوزم به چشمت،
مي شود آیا کمی،
دستهایم را بگیری،
بین دستانی که نیست..؟!

وقت رفتن می شود،
با بغض می گویم: نرو...
پشت پایت اشک می ریزم،
روی ایوانی که نیست…

اندیشه...
ما را در سایت اندیشه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : کاوه محمدزادگان nahyatolafar بازدید : 153 تاريخ : جمعه 1 مرداد 1395 ساعت: 6:06