فلسفه براي كودكان (p4c)

ساخت وبلاگ

بر اساس سخنان شما به نظر می رسد اجرای برنامه فلسفه برای کودکان در نظام سنتی عملی نیست و نیازمند نظام متفاوتی هستیم؟

لیپمن می گوید، جان دیویی یک انقلابی در زمینه آموزش و پرورش بود. دیویی بر این نظر بود که نظام آموزشی حافظه محور باید از میان برداشته شود. افراد بسیاری هم به عقاید دیویی علاقمند شدند ولی آنگاه که خواستند برنامه های دیویی را در نظام آموزشی سابق اجرا کنند به تدریج برنامه های دیویی منحل شد. زیرا پایه های نظام آموزشی مشکل داشتند.


بر مبنای ویژگی های نظام سنتی آموزشی کشور ما و همین طور تفاوت آن با خصوصیت های برنامه p4c به نظر می رسد تعارض های بعضا جدی می تواند میان این دو برنامه در سطح کلان ایجاد شود.



به نظر شما چگونه می توان به حل این تعارضات مبادرت ورزید؟ برای مثال گاه معلم فقط با نحوه اداره حلقه کندوکاو آشناست اما از آنجا که اهداف این برنامه در او نهادینه نشده است به نحو صوری و مکانیکی این حلقه را اداره می کند و مثلا اگر کودک وارد پرسش هایی شود که معلم آمادگی گفتگو درباره آنها را ندارد یا معلم اصول نقد را به خوبی نشناسد، نه تنها برای کودک آثار خوبی به همراه ندارد بلکه سبب سرخوردگی و تعارض در وجود او می شود. از طرف دیگر کودکی که در حلقه کند و کاو شرکت می کند، در رابطه اش با معلم های دیگر دچار تعارض می شود. زیرا کودک معلم را در اینجا فردی خلاق، نقد پذیر و مشتاق گفتگو می بیند در حالی که این ویژگی ها را در معلمان دیگر دروسش نمی یابد و باز هم دچار تعارض می شود!!!


جانا مورلن سه تعارض کلی را میان آموزش و پرورش رایج و فلسفه برای کودکان بر می شمارد.


1) مدارس آموزش و پرورش اجباری هستند اما برنامه "فلسفه برای کودکان" اجباری نیست


2) در "فلسفه برای کودکان" به کنجکاوی بچه ها به عنوان موتوری برای تحقیق نگریسته می شود درحالی که در نظام رایج تلاش می شود، کنجکاوی از بین برود.


3) در آموزش و پرورش کنونی قوانین محدود کننده ای وجود دارد که از سوی کادر آموزشی نوعی سرکوبی را اعمال می کنند درحالی که در فلسفه برای کودکان آزادی محض است یعنی به کودکان اجازه می دهند کلاس را به هم بریزند سپس با کودکان گفتگو می کنند که آیا کار آنها صحیح بوده است یا نه؟ و بچه ها خودشان به این نتیجه می رسند که کارشان درست نیست و از آن پس خودشان به این عمل مرتکب نمی شوند. اما کادر آموزشی مقصر نیستند زیرا آنها مجریان نظریات دیکته شده آموزش و پرورش هستند.


هر چند این مشکل فقط مختص ما نیست بلکه اکثر کشورها با آن درگیرند.



راه حل این معضل چیست؟


راه حل وجود دارد و نباید نا امید شد. کافی است این رشته در دانشگاه ها ایجاد و دانشجویان تربیت شوند، و سپس این افراد وارد آموزش و پرورش شوند. درنتیجه به تدریج این روش ها عوض خواهد شد.

به نظرم این مرحله ساده ترین حل این معضل است و ما مرحله دشوارتری هم داریم. زیرا p4c فقط طرحی برای کودکان و نوجوانان نیست و برای رسیدن به فضای سالم آموزشی در سطح کلان و اینکه این برنامه در ایران بازده بالایی داشته باشد نیاز به آماده سازی فضای جامعه در تمام سطوح آموزشی است، و همچنین آماده کردن خانواده ها برای رویارو شدن با کودکان و نوجوانانی که دراین پروژه آموزش می بینند، زیرا در غیر اینصورت شاهد تعارضی بسیار جدی میان کودک و جامعه به معنای کلان آن خواهیم شد. کودک در حلقه کندوکاو می آموزد که پرسشگر باشد در حالیکه خانواده، جامعه و مدرسه از او می خواهند مطیع و فرمانبردار باشد!!!! آیا با این مسأله موافقید و برای رسیدگی به این نظام های کلان چه باید کرد؟

بله. این اتفاق را می توان از چند زاویه بررسی کرد.هر برنامه ، سیستم و دستگاه جدیدی که وارد شود یک سری مسائل اخلاقی را با خود به همراه می آورد و آن مسائل دشواری هایی را ایجاد می کند، ولی ما موفق شده ایم با آن ها روبرو بشویم. مثل انواع دستگاه های دیجیتالی بسیار پیشرفته. من نقد شما را می پذیرم. زیرا فلسفه برای کودکان امکاناتی مانند تفکر انتقادی در اختیار آن ها می گذارد که قادر می شوند همه مسائل و پیش فرض های ما را زیر سوال می برند. این ترس از شکستن تابوها در همه جوامع حتی جامعه ای مثل آمریکا وجود دارد. اما


1) بچه ها تفکر انتقادی نمی آموزند که افکار دیگران را به قصد آزار دادن نفی کنند. بلکه تفکر انتقادی را برای خود - انتقادی و خود - انتقادی جمعی می آموزند. از طرف دیگر تفکر انتقادی را به همراه تفکر خلاق می آموزند که سبب می شود غیر از نقد، نظر زیباتر، جالب تر و جدید تری ارائه دهند. کودکان در این روش با والدین شان وارد گفتگو می شوند و حتی می توانند برای مسأله راه حلی ارائه کنند. من تغییرات بسیاری را در والدین کودکانی که در کلاس های من شرکت می کنند، دیده ام و آنها خودشان به زبان آورند. کودکان با پرسش کردن و سپس حل مسأله تقابلی را که مد نظر شماست، کاهش می دهند.

2) در کشورهای مختلف به آموزش خانواده ها هم پرداخته اند. در ایران هم ما می توانیم کلاس های مشترکی بین والدین و کودکان در مدرسه برگزار کنیم. در روسیه این کار مشترک وجود دارد. بنابراین من کاملا ایراد شما را می پذیرم اما آن را قابل حل می دانم. به نظر من این آموزش به خانواده ها به عنوان کانون اقتدار، آسیبی وارد نمی کند بلکه تقابل میان کودک و خانواده را کاهش می دهد؛ زیرا کودکان و نوجوانان می آموزند به این تقابل به عنوان مسأله نگاه کنند و برای حل آن بکوشند. برای مثال کودکی که نمی تواند درست پرسش کند ویا صحیح استدلال کند مجبور است با خانواده وارد چالش و جدال شود اما وقتی این مهارت را آموخته است بین کودکان و خانواده این دیالوگ صورت می گیرد.

اینجا پرسش مهمی مطرح می شود، نمی خواهم نوجوانان را دارای نیات پلیدی بدانم، اما اگر نوجوانی این مهارت ها را آموخته باشد و از آنجایی که والدینش یا این مهارت ها را بلد نیستند یا به خوبی او، قادر نیستند وارد گفتگو شوند و کودک هم می خواهد کاری انجام دهد که بر خلاف میل والدینش است، در نتیجه از همین فنون برای فریفتن و اقناع آن ها استفاده کند، در اینجا چه باید کرد؟

"فلسفه برای کودکان" در کنار آموزش مهارت ها به کودکان کمک می کند تا آنها اخلاقیات را هم تجربه کنند و اخلاقی پرورش یابند. در مدارسی که این برنامه اجرا شده و گزارش یونسکو از این مدارس در اینترنت موجود است، نشان می دهد که در این مدارس ناظم برداشته شده است و کودکان خود به اصول اخلاقی عمل می کنند. ممکن است در این بین کودکان شروری باشند که از این مهارت ها سوء استفاده بکنند اما این امری عمومی نیست. مثلا کسی از چاقو برای آشپزی و دیگری برای قتل استفاده کند.

هر چند در مثال نمی توان مناقشه کرد اما با مثال تان موافق نیستم. زیرا این در مورد برخی مسائل اخلاقی که از کشوری به کشور دیگر فرق می کند چندان سازگار نیست. مثلا در دین اسلام شرب خمر حرام است. اما ممکن است نوجوانی به سمت تجربه آن برود زیرا ترس از کشتن یک فرد با ترس از شرب خمر که البته هر دو هم حرام است برای نوجوان یکی نباشد.


من با شما موافقم. در مورد چاقو یکسری اعتقادت اخلاقی نهادینه شده است و بچه ها می دانند کشتن عمل منفوری است و چه نتایجی دارد اما نوجوانان درباره نتایج و آثار برخی دیگر از مسائل در روح و جسم شان و همین طور جامعه شان اطلاعی ندارند یا خوب برای آنها نهادینه نشده است. برنامه "فلسفه برای کودکان" دقت و تأمل بیشتر را در ابزارهایی مورد استفاده شان به آن ها گوشزد می کند.


اگر کودکان ما با همه تفاوت های نظام آموزشی یا تفریحات همسالان خودشان در کشورهای دیگر آشنا شوند و آنها را طلب کنند، یا سؤال بپرسند که چرا من نباید این شرایط را داشته باشم! آیا ما باید این خواست کودکان را حمل بر شرارت آنها کنیم؟


به هر حال اگر کودکان ما تحت تعلیم برنامه "فلسفه برای کودکان" قرار بگیرند، صرف نظر از اینکه در فضایی باز یا بسته باشند، در آن فضا با تأمل عمل خواهند کرد و سطحی نگر عمل نمی کنند. یا اگر کاری را یک بار انجام دهند همان یک بار به تمام جوانب آن فکر می کنند، نه اینکه صد بار مرتکب عملی بشوند و هنوز هم قادر به رفع مشکل شان نباشند.



می خواهم به بخش دیگر گفتگو وارد شوم که بیشتر به این برنامه در کشور ما اختصاص دارد. به نظر شما در فلسفه و تعلیم تربیت اسلامی چه ظرفیت هایی برای هماهنگ سازی با برنامه جهانی p4c وجود دارد؟


بنده در مقاله "برداشتی نو از تعلیم و تربیت اسلامی" در فصلنامه فرهنگ شماره ویژه فلسفه برای كودكان توضیح داده‌ام كه توازی های زیادی بین تعلیم و تربیت اسلامی و برنامه فبك وجود دارد. علاقمندان می توانند به آن مراجعه كنند.

آشنایی استادان فلسفه در ایران چه اندازه است؟ پژوهشگاه و شما به عنوان اصلی ترین عضوش در این حوزه، چه اقداماتی برای این آشنایی نموده اید؟

كارگاه هایی برای آشنایی عموم مردم، مسئولین و معلمان در پژوهشگاه در نظر گرفته شده است. همچنین برنامه هایی در این راستا به طور ماهانه اجرا شده و سخنرانی هایی توسط اساتید ایراد شده است. همین طور كتب زیادی در این زمینه به چاپ رسیده و یا درحال چاپ است. می توان به فصلنامه فرهنگ، ویژه برنامه فبك اشاره کرد كه جزو پرفروشترین شماره ها بود و حتی چند بار هم تجدید چاپ شد.

با توجه به اینکه در ایران گروه های متعدد در حال کار بر روی p4c هستند و در عین حال در اغلب موارد این گروه ها با یکدیگر موافق نیستند، آیا می توان گفت که در ایران p4c صرفا مشترک لفظی است؟

اگر شما وارد كشوری شوید كه در آن اكثر طلا فروش ها طلای قلب در اختیار مردم می‌گذارند و مردم آن كشور هم به این موضوع عادت كرده اند نمی‌توانید بگویید كه در آن كشور واژه طلا مشترك لفظی است. طلا تعریف مشخص و فرمول شیمیایی مشخصی دارد فقط شما باید به یک زرگر خوب مراجعه کنید تا عیار این طلا های عرضه شده را مشخص كند. پس مشكل ما مشكل قلب و عیار است نه مشترك لفظی.


سابقه تحصیلی و فلسفی معلمان p4c تا چه اندازه اهمیت دارد و در اصلِ این برنامه داشتن سوابق تحصیلی فلسفه تا چه اندازه مهم تلقی شده است؟ در ایران برخی از مراکز آموزش p4c بر این نظرند که سابقه اشتغال به فلسفه برای معلم ها در مورد این پروژه آنقدرها مهم نیست و همین که معلمان علاقمند و توانا باشند کافی است در حالی که معلمان در کشور آلمان باید یک آزمون دانشگاهی بگذرانند تا بتوانند فلسفه و اخلاق تدریس کنند!!!!

اینكه بگوییم مربی فلسفه لازم نیست فلسفه بداند به یك معنی درست است و به یك معنی كاملا نادرست. از آنجایی که این جمله می تواند شروع یک مغالطه باشد، دقت بیشتر ما را از مغالطه باز می دارد. بله یك مربی لازم نیست فلسفه به معنای آكادمیك را تا سال های آخر مثلا دكتری بخواند. اگر آشنایی عمومی هم با آن داشته باشد كارش را می تواند پیش ببرد. اما باید دقت كرد فلسفه به معنای فلسفه برای كودكان یك چیز دیگر است و مربی اگر این فلسفه را نداند كارش از بیخ و بن بی اثر خواهد بود و حتی شاید تاثیر بسیار بدی روی كودكان بگذارد. مثلا مربی اگر صاحب تفكر انتقادی نباشد و خودش دائما مغالطه كند، نه تنها نمی تواند الگوی خوبی برای این نوع آموزش باشد بلكه تأثیر برعكسی خواهد گذاشت. همین طور در كند و كاو فلسفی یا اخلاقی اگر مهارت های لازم را نداشته باشد خدا می داند ذهن كودكان را به كجا ها خواهد كشاند.

دلیل وجود جریان های آموزش p4c ناهماهنگ و در مواردی حتی بی خبر از وجود یکدیگر درایران چیست؟

دلیلش همان است كه در رشته های دیگر وجود دارد. این كار را باید به روانشناسان و جامعه شناسان سپرد. چون من فكر می كنم این دلایل از نوع روانشناسانه و جامعه شناسانه باشند.



آیا به افراد یا ارگان هایی نیاز داریم که متولی نظارت بر فعالیت این گروه ها باشند؟


در تاریخ علم برای تحقیقات ناب علمی، متولیانی نبوده است. متولی در واقع وجدان های خود دانشمندان بوده است و كسی هم ادعای متولی بودن نمی كرده ولی وقتی بحث متولی پیش می آید همه ممكن است مدعی شوند و مشكلات زیادی پیش بیاید.



آیا اساساً نیاز به نظارت بر فعالیت گروه های آموزش دهنده p4c در ایران امری مهم است یا نظارت ممکن این افراد و اصل آموزش آنها را دچار مشکل کند؟ و بهتر است به جای نظارت به تشکیل اتاق های فکر و یا مبادلات اینترنتی تجربیات معلمان و مسؤولان این پروژه دست بزنیم؟


نظارت اگر ممكن باشد ایده خوبی است. گاه خود نظارت ممکن است مشكلات زیادی به وجود آورد. چنانكه در پرسش قبل گفتم وجدان آدمی بهترین ناظر است باید وجدان ها را در یابیم.

شما در مصاحبه با «مجله مدرسه سالم» در زمستان 1385 در پاسخ به این سؤال که «چه مسیری را برای جریان "فلسفه برای کودکان" در ایران پیش بینی می کنید؟» پاسخ داده اید که «اگر اجرای این برنامه در دست افراد متعهد و متخصص باقی بماند، آینده امیدوار کننده است ولی اگر ماجرا خلاف این باشد و افراد غیر متخصص و سودجو کنترل این وضعیت را به عهده بگیرند، وضعیت این برنامه هم دچار همان خواهد شد که بسیاری از برنامه های علوم انسانی دچارشده اند...» اکنون با گذشت حدود 4 سال از آن زمان، این مسیر طی شده را چگونه ارزیابی می کنید و به نظر شما این جریان در طول این مدت بیشتر در دست کدام گروه بوده است؟

جواب به این پرسش به بررسی های جامعه شناسانه نیاز دارد. اما من تلاش می كنم امیدم را حفظ كنم و همچنان امیدوار باشم تا چهره افرادی كه در این زمینه طلای قلب به مردم می فروشند روزی برملا شود. تنها كاری كه از دستم هم بر می آید این است كه میزان فعالیتم را در زمینه آگاهی رسانی بالا برده و به مردم كمك كنم خودشان این افراد سود جو را شناسایی و خنثی كنند. من به توانایی ارزیابی مردم اعتقاد دارم و امیدم از این جهت روز به روز تقویت می شود.

آینده p4c را در ایران چگونه ارزیابی می کنید؟

در حال حاضر هیچ ارزیابی ای از اینده این برنامه ندارم. اما مطمئنم حتی اگرآبروی اندیشه و فكر نابی به دست عده‌ای در خطر بیفتد اگر آن فكر واقعاً ناب باشد بالاخره مسیر خود را باز خواهد كرد.

شما هم اکنون مشغول به انجام چه کاری در این حوزه هستید و پژوهشگاه چه برنامه هایی در دارد؟

بنده با كمك همكاران و دوستانم چند كتاب در این زمینه آماده كرده ام و چند كتاب دیگر هم به زودی آماده خواهد شد. بنده فكر می كنم صداقت، خلوص و حسن نیت در انجام این كار و تمام فعالیت های فكری بسیار مهم است و تلاش می كنم از افرادی همكاری بجویم كه این ویژگی ها را دارند. اگر بتوان در راستای تربیت این نوع افراد هم تلاش هایی انجام می دهم و البته این نوع تربیت دوطرفه است، مطمئنا آنها هم مرا آموزش می دهند و تربیت می کنند. پس تربیت افراد دلسوز در این زمینه و کتاب هایی که دربردارنده کُنه برنامه "فلسفه برای كودكان" هستند از برنامه های كاری من است.

پايان گفت‌و‌گو

[میهمان عزیز شما قادر به مشاهده لینک نمی باشید. جهت مشاهده لینک در تالار گفتگو ثبت نام کنید. ]
پ.ن : براي مطالعه رزومه آقاي دكتر سعيد ناجي كليك كنيد. [میهمان عزیز شما قادر به مشاهده لینک نمی باشید. جهت مشاهده لینک در تالار گفتگو ثبت نام کنید. ]

اندیشه...
ما را در سایت اندیشه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : کاوه محمدزادگان nahyatolafar بازدید : 237 تاريخ : چهارشنبه 30 تير 1395 ساعت: 20:01