شناخت آیین و اساطیر در منطقه سیستان و بلوچستان

ساخت وبلاگ
مقدمه
سیستان و بلوچستان، سرزمین جادو و جنگ و محل تلاقی کویر و دریاست. مردمان بلوچ با عقبه تاریخی بیش از هزار سال و از زمان آریایی ها، ساکنان ایران بوده اند. سیستان و بلوچستان از گذشته دور مکان تولد اسطوره ها است، از سوشیانت تا رستم دستان، آیین و اسطوره با سرنوشت مردمان آن گره خورده است. قصه و جادو نبض تپنده تک تک خانه هاست، از روستاها تا بنادر و سیاه چادرها. دعا و طلسم بر گردن و بازوان مردمان این سرزمین از مهندسان تحصیل کرده تا کودکان برهنه پای سواحل درک مایه تسلی خاطرشان است. به راستی چه فرهنگی میان این مردمان است که خود را عجین با اجنه یا چیزی فراتر از انسانها می دانند؟ بلوچها از ماوراء نمی ترسند و با آن خو گرفته اند. بلوچستان را شاید بتوان کلید ارتباطی دنیا یا به معنای واقعی، مرکز دنیا دانست چرا که می توان گفت بلوچستان جایی است برای ملاقات با دو سوم جمعیت کل دنیا از پاکستان، هند، چین تا کشورهای آفریقایی و غرب.


نگاه منظرین
آیین و اسطوره ها، روابط علت و معلولی را در فرآیند ادراک مخاطب تحت تاثیر قرار می دهند. برای مثال علت طوفانها و امواج بلند دریا در ذهن اهالی نه تنها امری وابسته به آب و هوا و فرآیندهای جوی نیست بلکه دریا موجودی با روح و احساس است که اکنون بر اهالی خشم گرفته است. این خشم را با موسیقی ریتم می توان خاموش کرد. تغییر روابط علت و معلولی می تواند تصویر ذهنی مخاطب را نسبت به طبیعت و منظر اطرافش تحت تاثیر قرار دهد. بومیان به دریا و عناصر طبیعی نگاهی فراتر از یک پدیده طبیعی دارند لذا رفتار متقابل آنها با طبیعت متفاوت است. به همین دلیل شناخت این اسطوره ها برای فهم بهتر رابطه انسان و محیط و ادراک منظر امری ضروری است.


آیین و اساطیر بلوچستان
این استان به دو منطقه سیستان و بلوچستان تقسیم می شود که دارای آداب و رسوم و عقاید متفاوتی هستند که مهمترین آنها مذهب است. مردم سیستان اکثراً شیعه و مردم بلوچستان اکثراً اهل تسنن هستند. بلوچها تنها متعلق به کشور ایران نیستند. بلوچهای ایران، بلوچهای غربی و بلوچهای پاکستان اقوام شرقی محسوب می شوند. بخش جنوبی بلوچهای ایرانی منطقه مکران و دریای عمان به عنوان دریای مکا در کنار سواحل مکران و بخش شمالی آن سرحد نامیده می شود. ۵۱ درصد مردم این استان روستایی، ۴۰ درصد آنها بلوچ و ۶۰ درصدشان سیستانی و زابلی هستند. آیین ها و اسطوره های این نواحی بسیار وسیع و گسترده است که در دسته بندی های زیر قابل بررسی اجمالی است:


دعا گرفتن (دم گرفتن)
وقتی شخصی مریض می شود به ملا مراجعه می کند و ملا با دعا نوشتن بیمار را مداوا می کند. آنچه در مسئله مراجعه به ملا دیده می شود، جن گیری افراد است. یکی از اهالی ادعا داشت وقتی زنی افسرده می شود، جن زده شده به ملا مراجعه می کند و ملا با جن ارتباط برقرار کرده آنچه را می خواهد به او می دهد؛ مثلاً طلا و یا شیء دیگری و جن فرد تسخیر شده را رها کرده، او مداوا می شود. به علاوه ملا با نوشتن دعاهایی گرفته شده از قرآن یا نوشته شده با نجاست به عنوان طلسم برای رفع جن گرفتگی می پردازد و بیشتر به صورت بازوبند و یا گردنبند استفاده می شود که رفع بلا می کند.


داستانهای مرتبط با جنگ
بلوچ ها مرزدارانی بسیار غیور هستند که سالها به حفاظت از مرزهای ایران در مجاورت با کشورهایی همچون پاکستان و … پرداخته اند. یکی از این جنگها که در حفاظت از مرزها داشته اند جنگ با کشور پرتقال بوده که قهرمانان بلوچ زیادی داشته است. داستانهای این جنگ سینه به سینه بین قوم بلوچ چرخیده است. یکی از این قهرمانان «همل» نام داشت که اجازه نداد لشکر پرتغالی به ایران تجاوز کند. در منطقه سرحد، دره ای با نام نارک وجود دارد که در آن گورستانی معروف به گورستان سربازان هندی و انگلیسی موجود است و جنگهای بسیاری در آن اتفاق افتاد.
جمعه خان شه بخش در این جنگ گورستانی بود. داستان نامگذاری این قهرمان مربوط به دوره حکومت رضاخان است. در آن زمان اقوام بلوچ با حکومت وقت درگیر شدند، اما رضاشاه جمعه خان را بخشید، پس نام وی «شه بخش» گذاشته شد. یکی دیگر از قهرمانان «دادشاه» است که سپاه انگلیسی ها را تار و مار کرد. «حسین خان گرگیج» نیز از دیگر قهرمانان محافظ بلوچها بود. در سرودهای رایج بین آنها اشاره به شخصی داشتند با نام عبدالله کاتینگی که در جنگ با پاکستان پیروز شده و در حفظ مرزها، قهرمان به نامی بوده است.


اعیاد در بلوچستان
بلوچها جشن عید نوروز را چندان جدی برگزار نمی کنند اما برای استقبال از بهار جشن می گیرند. برای بلوچها مهمترین عید، عید قربان است که به عنوان عید بزرگ محسوب می شود و عید فطر، عید کوچک است. آنان لباسهای نو را در اعیاد قربان و فطر خریداری می کنند.


مراسم ماه محرم
مردم بلوچ به دلیل سنی بودن، عزاداری محرم را مفصل برگزار نمی کنند اما در روزهای تاسوعا و عاشورا روزه می گیرند و نذری پخش می کنند. عروسی گرفتن در ماه محرم بین اقوام بلوچ ممنوع است.


مراسم حنابندان
بلوچها قبل از مراسم عروسی، مراسم حنابندان دارند که با اقوامی چون هندها و عربها مشترک است. این مراسم به شکل مهمانی هایی جدا بین زنان و مردان است. در بخش زنانه بر دست زنان نقش و نگارهای بسیاری که شامل گل و گیاه و هندسه های مختلف است، می گذارند که گاهی بر پشت تمام دستها و پاها و گاه بر سر انگشتان کشیده می شود. این حناها در رنگهای مختلف قهوه ای، سیاه، سفید و دیگر رنگها وجود دارند. البته زنان نقوش حنا را در مناسبتهای دیگر نیز برای زیبایی و تزئین بر دستانشان می گذارند. در مهمانی حنابندان مردانه بر پشت یا کف دست داماد نیز حنا می گذارند اما نه به شکل نقش و نگار.


نمایشگاه عشایر و روستاییان و ساحل بریس، منبع: نگارندگان، ۱۳۹۶

مراسم سرشدان
در این مراسم قبل از عروسی، داماد را به حمام می برند و سرش را شستشو می دهند. به همین دلیل این مراسم سرشدان نام گرفته است.


سنت بجار و جهیزیه
بلوچها سنتی با نام بجار دارند که در آن برای کسانی که نمی توانند پول جهیزیه فرزند خود را بدهند، پول جمع می کنند و با کمک به آنها در تهیه جهیزیه به عروسی جوانان کمک می کنند. به این پول لب می گویند. جهیزیه در این منطقه، بر خلاف دیگر اقوام ایرانی توسط داماد تهیه می شود.


مراسم عروسی
عروس را به مدت ۳ الی ۴ روز قبل از عروسی به داخل چادری می برند و هیچ کس جز آرایشگرش او را نمی بیند و به آرایش او می پردازد که به آن مراسم جل بندی می گویند. در مراسم عروسی که زنان و مردان جدا هستند به کشیدن قلیان و رقص و پایکوبی می پردازند.


مراسم عزاداری
این مراسم بلوچها نیز همچون دیگر اقوام کشور شامل مراسم سوم، هفتم و … است، اما تفاوت آن با دیگر اقوام نداشتن مداحی است. زیرا آنها معتقدند نباید با مداحی و چنین شیوه هایی بر ناراحتی داغ دیدگان افزود. در این مراسم اگر صاحب عزا، فقیر باشد دیگران برای کمک به او پول جمع می کنند تا بتواند مراسم عزاداری را با آبرو انجام دهد.


لباس بلوچها
لباس بلوچها برگرفته از لباس اقوام آریایی است که به مرور زمان تغییر کرده است. لباسهای بلوچها با پارچه هایی خنک دوخته می شود چرا که این منطقه بیشتر سال آب و هوای گرمی دارد اما در زمستان جنس پارچه لباسشان کمی ضخیم تر است.


سوزن دوزی
بر لباسهای بلوچ، سوزن دوزی انجام می شود که بیشتر برای لباس زنان است، اما گاه در لباس مردان نیز دیده شده و امروزه به شکل تلفیقی بر روی مانتوها نیز استفاده می شود. هندسه های موجود بر روی نقوش سوزن دوزی به شکل مربع یا مثلث هستند که بر اساس شمارش تار و پودها شکل می گیرد. زنانی که سوزن دوزی را بر پارچه لباسهای بلوچی انجام می دهند، حس غم و شادی آن شخص را در نقوش و رنگها نشان می دهند. رنگهای رایج، قرمز و آبی یا جگری و سبز یا سفید و سیاه است. این رنگها، ۶ گروه رنگی اصلی در سوزن دوزی محسوب می شوند. انواع دوختها در سوزن دوزی پرکار، پریوار و تک زرفشان نام دارند. نقوش سوزن دوزی با نامهای طاووس، پنجه پلنگ، مروارید و سرک انجام می شوند.


حصیر بافی
از دیگر صنایع دستی مردم بلوچ حصیر بافی است که از زیراندازهای بزرگ تا ظرفهای کوچک قندان را شامل می شود.


سکه دوزی
بلوچها در گذشته، مازاد درآمد خود را به صورت سکه بر لباسها می دوختند تا در روز مبادا استفاده کنند. سکه دوزی بعدها به آینه دوزی و دکمه دوزی نیز تبدیل شده است.



نمایشگاه عشایر و روستاییان، منبع: نگارندگان، ۱۳۹۶

سفالگری
مردم بلوچ ظروف سفالی را در طرحهای متنوع بسیاری می سازند. یکی از نقوشی که بر روی سفالها رایج است برگرفته از سفال تمدن جیرفت و اولین انیمیشن است که نقش قوچ را نشان می دهد.


اولین انیمیشن دنیا؛ حرکت بز با چرخاندن جام، منبع: نگارندگان ۱۳۹۶

موسیقی بلوچها
از سازهای بلوچ می توان به رباب، بنج، دلک، تنبورک، سرود، نی، دال، نار، سورنا و کنجرین اشاره کرد. سرود را با آرشه می نوازند. آهنگهای بلوچها هم شاد است و هم محزون. موسیقی بلوچ ترکیبی از ریتم و ملودیهای تکرارپذیر است که بستر آن را در گواتیر، تنبورک و نی می نوازند که برای بیماران جن گرفته است. دنلی، سازی است که از دو نی تشکیل شده است. بلوچها به هنگام ماهیگیری نیز به نواختن موسیقی می پردازند. آنان گلوبندهایی برگرفته از تمدن جیرفت نیز دارند. دستگاههای مقامی موسیقی بلوچی، آوایی مشابه موسیقی هندی و خاور دور دارد و از گوشه های آن می توان به زهیر، قبیله ای و شبگرد اشاره کرد.



نمایشگاه عشایر و روستاییان، منبع: نگارندگان، ۱۳۹۶

مراسم مرتبط با زنان حامله
ششگان مهمانی است که در ششمین روز تولد نوزاد برگزار می شود. بر گردن زنان حامله گردنبند دعا می اندازند تا از جن و آل محفوظ بمانند.


نمایشگاه عشایر و روستاییان، منبع: نگارندگان، ۱۳۹۶

اسطوره کوه خواجو
کوه اشیدم یا همان کوه خواجو در کنار دریاچه هامون، از مناطق طبیعی مقدس در دین زرتشت است که اساطیر و داستانهای بسیاری به همراه دارد. یکی از این داستانها، تولد سه ناجی به نام سوشیانت است که هر ۳۰۰۰ سال یکبار متولد می شوند و آخرین آنها هنوز متولد نشده است. در اسطوره ها می گویند دختری جوان و باکره به دریاچه هامون خواهد رفت و از سوشیانت باردار خواهد شد. گفته می شود این کوه و دریاچه ۹۹۹ نگهبان دارد و بسیار مقدس است. گوشه ای از اساطیر سیستان نیز به شاهنامه بر می گردد چرا که رستم، قهرمان مشهور داستانهای شاهنامه فردوسی، در خطه سیستان متولد شده است.



قصه قدیمی گنجان گنجلو
افسانه گنجان گنجلو یکی از قصه های سرزمین بلوچ است که علاوه بر تاکید بر فرهنگ مردمان بلوچ با داشتن المانهایی از طبیعت و سفر گنجان به دل کوه می تواند گوشه ای از ادراک محیطی بلوچها را آشکار کند.


داستان بدین قرار است که روزی مرد و زنی پس از چندین پسر و پس از سالها، صاحب تک دختری می شوند به اسم گنجان. گنجان زیبا در روستایش بسیار محبوب بوده و به اسم گنجان گنجلو صدایش می کردند (گنجلو به معنای زیبا و با ارزش) و شعرهای زیادی برای او می گفتند. روزی گنجان در رودخانه ای مشغول شستن موهایش بوده که تار مویش را گم می کند. گریان به روستا باز می گردد. اهالی می پرسند گنجان گنجلو چرا گریه می کنی؟ می گوید تار مویم در رودخانه گم شده. پدر گنجان از همه اهالی می خواهد تار موی گنجانش را پیدا کنند و در عوض، یابنده با گنجان ازدواج کند. همه به دنبال تار مو گنجان می گردند و برادرش تار مو را پیدا می کند. پدر گنجان می گوید من قول داده ام و باید پای قولم بایستم و تو باید با برادرت ازدواج کنی. گنجان قبول نمی کند و به سمت کوهی می رود و وارد کوه می شود و هر چه پدرش و اهالی اصرار می کنند او باز نمی گردد. در ادامه ماجراهای زیادی برای او اتفاق می افتد و در نهایت با شاهزاده ای ازدواج می کند و وقتی پیر شد به روستایش باز می گردد و دوستانش که حالا دیگر پیر شده اند او را می شناسند.


همانطور که در داستان مشخص است، قول دادن و قسم خوردن، حرمت بسیار زیادی میان مردمان بلوچ دارد تا جایی که آنان از دست دادن با یکدیگر پرهیز می کنند؛ چرا که می گویند آیا من که دست می دهم توانش را دارم که تا آخر به پای دست دادن و رفاقتم بایستم؟ در عین حال عناصر طبیعی داستان از رودخانه تا کوهی که گنجان به دلش می رود و روابط دو طرفه اسطوره ها با عناصر طبیعی در این افسانه و اسطوره سوشیانت هم قابل مشاهده است. در آخر داستان با این که سرنوشت گنجان روشن است و به زندگی خوبی رسیده اما حسرت گذشته، پایان را غم انگیز می کند و افسانه گنجان برخلاف بسیاری از قصه ها داستانی تراژیک است. نکته جالب دیگر اول شخص بودن یک دختر است و ارزش و احترامی که روستاییان به گنجان می گذارند. گنجان نه تنها قربانی نیست بلکه یک قهرمان است. نفوذ او به درون کوه نیز می تواند سمبلی از استقامت این دختر بلوچ باشد.


نتیجه گیری
ایران کشوری است فراتر از جغرافیا، با تاریخی که فرهنگهای متفاوتی را در گذر زمان شکل داده است. هر گوشه آن، قومیتی با تفاوت فرهنگی، زبانی، غذایی، مذهبی و … قرار دارد. برای فهم این تفاوتها باید به سرزمین شان سفر کرد، در کنارشان نشست و به حرفهایشان گوش داد.


تلاش ما در این بازدید میدانی کوتاه به استان سیستان و بلوچستان، آشنایی با آیین و اساطیر مردمان این خطه بود. بررسی آیین این مردمان، طرز فکر آنها را در گذر تاریخ نشان می دهد و این گستردگی آداب و رسوم پتانسیل مناسبی برای جذب توریست به منطقه است که تا به امروز نادیده گرفته شده است. برای کشف دنیایی دیگر لازم نیست کیلومترها راه طی کنیم؛ دنیای دیگر در فاصله ای کوتاه از ما، در کشورمان ایران است.

نویسندگان: شیوا ابراهیمی، یاسمن حسینی

منبع: معمار منظر
اندیشه...
ما را در سایت اندیشه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : کاوه محمدزادگان nahyatolafar بازدید : 292 تاريخ : پنجشنبه 31 خرداد 1397 ساعت: 22:49